معماري مساجد (6)
نويسنده:جواد محدثي
..رواقهاي مسجد، حركت فضا را مسدود مي‏سازد، بدون اينكه در آن ملاحظه كند و به اين نحو، انسان را به آرامش و سكون دعوت مي‏كند...
يك رواق ساده كه طبق اندازه گيري‏هاي درست‏ساخته شده باشد، اين اثر را دارد كه فضا را از يك واقعيت صرفا كمي به يك واقعيت كيفي مبدل مي‏سازد.
فضاي كيفي، صرفا بعد و امتداد نيست.بلكه بعنوان مرتبه‏اي از وجود، در حال وجد، تجربه مي‏شود.معماري سنتي انسان را به مشاهده و شهود، سوق ميدهد...
بين معماري يك مسجد و يك خانه شخصي اسلامي، در نقشه تفاوت وجود دارد، لكن نه در سبك.از آنجا كه در خانه اسلامي جايگاه نماز و نيايش وجود دارد و در آن، همان مراسم عبادي كه در مسجد انجام مي‏گردد، عمل مي‏شود.بطور كلي زندگي اسلامي به دو قلمرو ديني و دنيوي، يا شرعي و عرفي تقسيم نشده است....چه در داخل يك مسجد و چه در يك خانه شخصي، قانوني كه بر آن حكمفرماست، «تعادل‏»و«توازن‏»و«آرامش‏»و صفاست.تزئينات آن نبايد هيچگاه، ناقص فكر«فقر معنوي‏»باشد...»[1]

فرازي ديگر از جزوه فوق:

«...در يك مسجد، فرد مؤمن هيچگاه فقط يك شاهد و ناظر نيست‏بلكه مي‏توان گفت او در خانه خود قرار دارد.گر چه در اينجا خانه به معناي عادي آن نيست...
«....همه معمارهاي اسلامي مي‏كوشيدند تا فضائي به وجود آورند كه كاملا متكي به خود است و همه جا در تمام‏«مقامات‏»خود، كلمه صفات و كيفيات فضا را متجلي مي‏سازد.
اين هدف، توسط طريقي آنچنان متفاوت مانند اطاقهاي افقي با ستون در مسجد قديمي مدينه و گنبدهاي متحد المركز تزكيه تحقق يافته است.در داخل هيچيك از اين فضاها، انسان احساس نمي‏كند كه بسوي جهتي خاص كشيده مي‏شود.نه به سوي جلو، نه بالا.نيز هيچگاه بواسطه محدوديت‏هاي فضا، انسان خود را تحت فشار احساس نمي‏كند...
«...مسجد، داراي يك مركز براي مراسم آئيني نيست.«محراب‏»فقط نشان دهنده جهت قبله است.در حالي كه تمام نظام فضا آنچنان است كه حضور خداوند را در جميع جهات و محيط بر انسان، خاطر نشان ميسازد.»[2]
شايد سخن فوق، اشاره به مفهوم اين آيه قرآن باشد كه:
«شما هر كجا كه باشيد، خدا با شماست‏»
(و هو معكم اينما كنتم حديد آيه 4)
و يا آيه ديگري كه حضور مطلق خدا را در همه هستي بيان مي‏كند:
«مشرق و مغرب از آن خداست.پس به هر سوي، كه رو آريد، همانجا روي خداست....»
(و لله المشرق و المغرب، فاينما تولوا فثم وجه الله بقره آيه 115)
اين احساس، هرگز در ساختمان‏هاي معمولي نيست، در كاخها و آسمان خراشهاي امروزي نيست، در معماري جديد هرگز نيست، چرا كه فاقد احساس معنوي و بعد غير مادي است.
به اين تعبير ظريف دقت كنيد:
«سيمان كه مانند آهن، همه جهان را فرا گرفته است، يكنوع سنگ تقلبي است كه پست و فقط داراي كميت است.در آن، جنبه معنوي ابديت جاي خود را به يك سنگيني بي رحم و بي نام و نشان داده است.اگر سنگ مانند مرگ سخت است، سيمان، بي رحم است.مانند يك ويراني مستغرق كننده.»[3]
باز هم به خصيصه‏هاي غير مادي كه در هنر معماري مسلمين بخصوص در زمينه مسجد و كتيبه‏ها و محراب‏ها تجلي يافته است اشاره‏اي خواهيم داشت.
از كليات فضاي معنوي حاكم بر معماري مساجد كه بگذريم، نكاتي در باره تزئينات مربوط به محراب و كاشيكاري و مناره و خطوط و طاقها و گنبدها باقي ميماند كه در فصل بعد، به آنها مي‏پردازيم.
گنبد و محراب، طاق و رواق
پس از بيان كلياتي در باره معماري مساجد اسلامي و فضاي معنوي و ملكوتي حاكم بر اين معابد مقدس مسلمانان، در اين بخش، به بيان چند قسمت‏حساس و متمايز در بناي مساجد مي‏پردازيم، كه معمولا بيش از ساير قسمت‏ها و شئونات، هنر را به خود، اختصاص داده است، يعني به مناره، محراب، گنبد، ايوان، طاق و رواق و...

مناره

درباره مناره و ماذنه در مساجد، در گذشته، هنگام بحث از تحولات و ابداعات پديد آمده در تاريخچه مساجد اسلامي، بحثي داشتيم و گفتيم كه در مساجد، مناره نبوده و بعدا پديد آمده است و صورت مطلوب آن هم، بنا بر آنچه در روايات آمده، آنست كه همسطح با ديوار و بام مسجد باشد، نه بلندتر كه موجب اشراف بر خانه‏هاي اطراف و اذيت همسايگان مسجد باشد، و به سير تحولات آنهم اشاره كرديم.در باره مناره‏ها و سبك معماري آنها، كه بصورت‏هاي چهارگوش يا چند ضعلي يا استوانه‏اي شكل و ديگر فورم‏هاي گوناگون است، محققين تاريخ معماري اسلامي، تحقيقات فراواني كرده‏اند كه در اين گفتار، نيازي به پرداختن به آنها نيست.در اينجا ما بحث‏بيشتري درباره مناره نمي‏كنيم فقط با ذكر اين نكته كه مناره‏ها، يكي از ويژگي‏هاي ممتاز و آثار برجسته معماري اسلامي در ساختمان مساجد گشته است، به يك نقل، اكتفا مي‏كنيم:
شهيد پاك نژاد گفته است:
«...اكثر مساجد اسلامي كه كانون بسيار گرم شهرند، داراي مناره مي‏باشند كه نام‏هاي مختلف‏«مناره‏».«گلدسته‏»، «گلبانگ‏»، ماذنه‏»و.. ..دارند.اغلب دو تا و گاه تعدادشان كمتر يا بيشتر است....
به هر صورت، اغلب مساجد اسلامي را، مناره‏هائي است‏با وضع ساختماني مخصوص كه به كار تعيين قبله مي‏آيد.يعني يا بايد صفحه مار و مماس بر دو مناره از كعبه بگذرد، كه اگر از نوع اول، باشد، اهالي شهر، مي‏دانند هر جهت كه دو مناره به رديف، يكي ديده شود آن جهت قبله است.يا جهت عمود بر قبله.ناگفته نماند گنبدها، مناره‏ها، ايوان‏ها و...نشاني و نمايشي از اين است كه اسلام، دين و سازمان زير زميني نبوده و هيچگاه بطور مخفي بر نفرات خود نيفزوده تا آنگاه كه به حد نصاب رسيد آشكار و مسلط گردد...»[4]
البته براي ماذنه، تعبيرات ادبي و سمبليك هم بيان كرده‏اند مانند اينكه:«مناره، تنها قامت‏بلند و آزادي است كه از ميان شهرها و شهريان...بر كشيده است، تنها قامت افراشته و كشيده‏اي كه هر صبح و ظهر و شام، فرياد آسمان را بر سر بردگان زمين فرو مي‏كوبد. تنها اندامي كه در ميان بوقلمونان هفت رنگ و هفتاد روي و هفتصد و هفتاد آواز، از آغاز حياتش تا ويراني و نابودي، تنها يك‏«ندا»را تكرار مي‏كند و عمر را بر سر يك فرياد مي‏نهد و بر آن وفادار و استوار مي‏ماند تا بميرد، تنها قامتي كه قامت فرياد است و تنها هستي‏يي كه هستيش را همه در ندايش ريخته و آن را بي هيچ چشمداشت و بي هيچ صلاحي، نثار مخاطب خويش مي‏كند و اين تنها كاري است كه‏«انسان‏»در زير اين آسمان كرده است.»
همانطور كه مي‏بينيد، بيان، بيان ادبي و قلمفرسائي است و از زاويه ديد معماري مساجد چندان به بحث ما نمي‏خورد.
محراب و گنبد، و ايوان‏هاي قوسي شكل
از مهم‏ترين ويژگيهاي مساجد و بناهاي ديني مسلمين، مي‏توان به اين سه امر اشاره كرد:
1-رواق‏ها و ايوان‏هاي محيط بر صحن مساجد.
2-بكار بردن خط كوفي و نقش‏هاي نوشتاري براي تزئين ديوارها و كناره و لبه سقف‏ها.
3-قوسي شكل بودن بالاي درها و مدخل‏ها و سقف‏ها (اكثرا به شكل نعل)[5]
حالت انحناء و قوسي بودن در معماري اسلامي معناي عميق و خاصي مي‏تواند داشته باشد.
اين انحناء، بيشتر در شكل گنبدها، محراب‏ها، سردرها، ايوان‏ها و قسمت‏هائي از رواق‏ها وجود دارد.
ركوع، حالتي ارزشمند براي انسان، و نشانه خضوع اوست.
و....«محراب‏»، خود، نشاني از ركوع و خضوع و فروتني در يك معبد و مسجد است.چرا كه داراي يك خط منحني است و اين انحناء و خميدگي هماهنگ با كل هستي و نظام آفرينش است.مدار حركت منظومه شمسي و حركت زمين برگرد خورشيد و ماه برگرد زمين، و«الكترون‏»برگرد مركز اتم، بصورت منحني است.و اين نشان خضوع نظام آفرينش در برابر قدرت برتر الهي است و ركوع هستي را در معبد خلقت مي‏رساند.
حتي افق منحني آسمان بالا نيز، نشان دهنده خضوع در برابر«الله‏»است زيرا جهان، خود يك محراب وسيع است كه انسان در برابر آفريدگارش در اين نيايشگاه، به خضوع و خشوع، عبادتگر اوست.
اگر سردر و ايوان مساجد منحني است، اگر پيشاني محراب و سقف معابد، خميده است، اگر گنبد بناهاي ديني، حالت ركوع دارد، بيان كننده آن روح تعبد و تسليم و انحناء در برابر خالق است.امام جماعت، در محرابي مي‏ايستد كه راكع است.
و گنبد هم محرابي است كه يك اجتماع راكع، در زير آن تجمع كرده‏اند و اين نشانه ايمان مردم است، چرا كه ركوع، نشانه ايمان و توحيد است.
آنكس كه در برابر حق مطلق (كه خداوند است) خضوع نكند و در پيشگاه خدا راكع نباشد، در برابر هر كس ديگري خم خواهد شد.

محراب، در لغت و اصطلاح

محراب، بمعناي غرفه، جاي امام جماعت مسجد و معبد است.
محراب نماز:«محراب از جنگيدن (حرب) گرفته شده است، زيرا نمازگزار، با يافتن حضور قلب، در عبادت، با شيطان و با نفس خود مي‏جنگد.»[6]
اين نكته كه محراب، رزمگاه است، نكته بسيار عميق و آموزنده است و مسلمان را حتي در حال نماز و عبادت هم، در حال جنگ با عوامل باز دارنده انسان از رشد معنوي و تكامل روحي مي‏شمارد.آنكس كه در جهاد اكبر و مبارزه با نفس بتواند قواي نفساني خود را كنترل كرده و با زمام‏«تقوا»نفس سركش را مهار زده و بر آن تسلط يابد، مي‏تواند در كوران حوادث و بحران‏هاي اجتماعي و شدائد و حوادث هم بر سر ايمان و عقيده و مكتب و پاكي و فضائل اخلاقي، استوار و ثابت قدم بماند و انسان با خدا، مي‏تواند در جهاد و مبارزه هم گامي بردارد و امت آشنا با مسجد و محراب و منبر، آن آگاهي و صلابت را دارند كه با شناخت دوست و دشمن، آينده و تاريخ و نظام متقن اجتماعي را بر اساس مكتب بنا نهند.

پی نوشتها:

[1] . هنر دينى،ج 2 ص 16
[2] . هنر دينى،ج 2،ص 15 (نظريه بوركهارت)
[3] . مطالعاتى در هنر دينى،ج 1،ص 15
[4] . اولين دانشگاه و آخرين پيامبر،سيد رضا پاك نژاد،ص 117 از جلد دوم
[5] . مساجد الكوفه:كامل سلمان الجبورى،چاپ نجف،1397 ص 7.
[6] . مجمع البحرين:طريحى،ماده‏«حرب‏».